داخائو

داخائو

 

اردوگاه داخائو یکی از اردوگاه های مرگ رژیم نازی بود که در طول  12 سال حدود  33000 نفر در آن کشته شدند.گرسنگی،کار طاقت فرسا،بیماری های مسری و اعدام های متنوع باعث مرگ هزاران نفر شد.

هیتلر وشرکا پس از به قدرت رسیدن، حق خود دانستند که بنابر علت های زیر اردوگاه را راهاندازی کنند و به آن جنبه ی قانونی بدهند:

1-      از میان بردن هر نوع مخالف خوانی سیاسی.

2-      بهره کشی ددمنشانه از نیروی کار مخالفان در صنایع جنگ افزار سازی ورشته های تجاری سود آور.

3-      گرفتن اسیران بیشتر برای کار در اردوگاه ها وبالا بردن سطح تولید ساز و برگ های جنگی.

4-      استفاده از عامل روانی برای ایجاد ترس و لرز و بازداشتن هر نوع فعالیت سیاسی در داخل و خارج.

5-      براندازی نسل گروه های نژادی وقومی.

تمام مطالبی که در چند روز آینده در باره ی این اردوگاه نوشته خواهد شد،از کتاب ((تاریخ داخائو))نوشته ی ((پل برین)) می باشد که بر اساس اسناد و مدارک بدست آمده  از اردوگاه  نوشته شده.

تاثیر تبلیغات نازی ها

تاثیر تبلیغات نازی ها

بخش سوم

اثر آن نوع تبلیغ حتی در جوانان خارجی مقیم آلمان محسوس بود.دانشجوی هموطنی که نویسنده به احترام روحش از بردن نام او خودداری می کنم،برای گذراندن دوره ی دانشگاه از ایران به پاریس رفته بود.ولی در دانشگاه با داشتن موی سیاه و رنگ چهره ی گندمگون،به عنوان فردی خارجی وشرقی،مورد استهزاء برخی از دانشجویان فرانسوی قرار می گرفت و به علاوه به علت ضعف در زبان فرانسه،مورد بی مهری و انتقاد یکی از استادانش قرار گرفته بود و از هر دو جهت کسل و مایوس ومصمم به ترک تحصیل ومراجعت به وطن بود.روزی که با کسالت و اندوه روی نیمکتی از نیمکت های محوطه ی دانشگاه نشسته و و در فکر بود که چگونه به ایران بازگشته و ترک تحصلی اجباریش را به اطرافیان بقبولاند،دستی از پشت روی شانه اش گذاشته می شود و مرد سالمندی با لهجه ی خارجی علت افسردگی اورا جویا می شود.او خود را آلمانی واستاد شیمی دانشگاه ((توبینگن))آلمان معرفی می کند و می گوید برای شرکت در کنفرانسی به پاریس آمده است.استاد نامبرده با اطلاع از ناراحتی آن جوان از وی می پرسد که در صورت فراهم شدن وسیله آیا مایل است که برای ادامه تحصیل به آلمان برود؟دانشجوی هموطن با آنکه پیشنهاد را جدی نمی گیرد با آن موافقت کرده به دستور استاد،هویت و نشانی خود را به او می دهد.

دو سه هفته بعد،جوان مزبور بر خلاف انتظارش نامه ای حاکی از پذیرش وی در دانشگاه ((توبینگن))همراه با یک بلیط قطار برای سفر به آلمان دریافت می دارد که با آن راهی آلمان شده و به توصیه ی استاد مذکور به گرمی پذیرفته می شود.با مرور زمان و تحت تاثیر رفتار خوب همدرسان و مهربانی استادان مسحور تبلیغات نازیسم،جوان هموطن ما یکی از دوستداران آلما ن وطرفداران رژیم نازی می شود.وی چهار سال بعد و یک سال ونیم قبل از شروع جنگ جهانی دوم،با کسب عنوان مهندس شیمی به وطن باز می گردد و با اعتقاد کامل به آینده ی درخشان آلمان،بدون آن که با حزب ناسیونال سوسیالیست ارتباطی دشاته باشد،کلاس های مجانی برای تدریس زبان المانی و آماده سازی داوطلبان برای تحصیل در آلمان دایر می نماید و جهت تامین هزینه های تحصیلی با کمک یکی از دوستان و همفکرانش دستگاه تعاونی کوچکی با انتشار مجله ی وزین و مفیدی به نام((شهاب))راه می اندازد.

وقتی که در شروع جنگ جهانی دوم انگلستان با آلمان وارد جنگ می شود،او که از صمیم قلب امیدوار بود که با پیروزی آلمان وضع وطنش تغییر کند.اما با شکست های پی در پی آلمان وسقوط هیتلر،امیدش به یاس تبدیل می شود.

در یکی از روز های ماه مه یکی از دوستان خبر داد که حادثه ی بدی روی داده و مادر ان جوان احتیاج به کمک دوستانش دارد.نویسنده خود را به منزل رسانده و در اتاق محقری جسد بی جان او را روی زمین و در کنارش برگ کاغذی با نوشته ی کوتاهی به شرح زیر دید:                                        

((چون با مغلوبیت آلمان آرزوهای من عملی نشد و وطنم زیر پای اشغالگران ماند،زندگی من معنایی ندارد و به زندگی خود پایان می دهم.))

طرز فکر و روحیه و خودکشی آن جوان با زهر سیانور به تقلید هیتلر،بیانگر تبلیغ پذیری آن روزی آلمان وانعکاس اثر آن تبلیغ  حتی روی جوانان خارجی است.

مستندی کوتاه از چند سرباز آمریکایی که در جنگ حضور داشتند

مستندی  کوتاه از چند سرباز آمریکایی که در جنگ حضور داشتند


دانلود

تاثیر تبلیغات نازی ها

تاثیر تبلیغات نازی ها


بخش دوم

 

از خاطرات دو درجه دار بنام های((کلاوس شولتز)) و(( مارتین هیرش))از جوان مجروحی در حال مرگ:

((شب بیستم ماه آوریل 1945،مصادف با سالگرد تولد هیتلر بود.هنگامی که ارتش ما زیر فشار روس ها داخل خاک خودمان عقب نشینی می کرد و به شکست نهایی ما و خود کشی هیتلر مدتی باقی بود،(ما دو درجه دار )با شش سرباز دیگر برای پوشش عقب نشینی واحدمان ماموریت دفاع از حاشیه ی بیشه ی کوچکی واقع در نزدیکی آبادی ((اشتین ویزن)) را داشتیم.یکی از آن سرباز ها جوانی به نام(( میشائیل می نرش)) بود که در غروب روز قبل طی عملیات عقب نشینی از ناحیه ی ران زخمی شده و به علت خونریزی و درد، قادر نبود که در وقت طلوع آفتاب

همراه ما عقب رفته و به واحدمان ملحق شود.ما مجموعا هفت نفر بودیم و با علم به آن که مغلوبیت ارتش مسلم و کشته شدن یا اسارتمان همان شب یا روز بعد به دست روس ها محتمل است،در موضع دفاعی در کنار همان بیشه و با به دست آوردن کمی خوردنی ونوشیدنی باقیمانده ای هنگ،سالروز تولد پیشوا را به قول خودمان جشن صحرایی گرفتیم. و ضمنا به پیام رادیویی ((گوبلز))به مناسبت آن روز گوش دادیم.همقطار جوان ما که به فردایش اطمینان نبود با شنیدن نام پیشوا دست به سوی آسمان بلند کرد و سلامتی او را از خدا خواست و بعد رو به ما کرد و گفت:اگر شما ها زنده مانده و به وطن بازگشتید به پدر ومادرم بگویید که پسرشان در اجرای امر پیشوا و پیشبرد مرام ناسیونا سوسیالیست غفلتی نکرده است.))

روحیه و طرز فکر آن جوان مجروح در آن حال،بیانگر تبلیغ پذیری جوانان آن روز آلمان است.

 

 

 

تاثیر تبلیغات نازی ها

تاثیر تبلیغات نازی ها


بخش اول

 

تبلیغات گسترده ی نازی ها تاثیر بسیار زیادی بر روی مردم آلمان داشت و این تبلیغات اعتقادات ناسیونالیستی نسل جوان آلمان را شکل داد.مظفر مالک،سفیر ایران در آلمان که در زمان حکومت نازی ها در این کشور حضور داشت در کتاب خود(ظهور نازیسم و استیلای هیتلر)می نویسد:

((با شروع تعرض نیروهای آلمان به لهستان در اول سپتامبر 1939 و متعاقبا اعلان جنگ دولت های انگلیس وفرانسه به آلمان،بنا بر دستور هیتلر،شنیدن اخبار رادیو های خارجی ممنوع و مستوجب مجازات می شد و دستگاه تبلیغات نازیسم به تشریح زیان های آن کار غیر مجاز و عواقب آن می پرداخت.اما افراد کنجکاو مخفیانه از طریق رادیو های خارجی اطلاعاتی کسب وبه نزدیکان خود می رساندند.در ماه نوامبر همان سال نویسنده نویسنده در برلین و در همسایگی خانواده ای منزل داشت.پدر آن خانواده که در جبهه های جنگ جهانی اول جنگیده و سختی ها وعواقب آن را دیده بود،شب ها به رادیو لندن گوش می داد و از آینده نگران بود و ضمنا پسر شانزده ساله اش که او را- بنا به دستور پیشوا- از شنیدن اخبار رادیو های خارجی منع و تهدید می نمود نزد نویسنده شکایت می کرد.سحرگاه روزی در راهرو مشترک هر دو منزل رفت و آمد و صدایی غیر عادی شنیدم،بنا به اظهارمادر خانواده معلوم شد که پسرشان،به دنبال مشاجره ی سختی با پدرش واعتراض به عدم اطاعت ازامر پیشوا،مراتب را به پلیس بخش گزارش داده و موجب دستگیری پدر شده است. دو سه روز بعد نویسنده در برخوردی با همان پسر جویای حال شده و و تند و کوتاه جواب شنیدم که اطاعت از امر پیشوا واجب و سرپیچی از آن خیانت است

در باره ی کامیکازه.سامورایی پرنده

بلای آسمانی به سبک ژاپنی


کامیکازه ها اسکادرانی  از نیروی هوایی ژاپن را تشکیل می دادند که در سال های انتهایی جنگ جهانی دوم با هواپیما خودشان را به ناو های آمریکایی می کوبیدند و اگر چه در این حمله خودشان کشته می شدن،اما ناو را نیز نابود می کردند.آن ها باکشان را پر از سوخت می کردند و همین بنزین ÷س از برخورد با ناو جنگی آتش عظیمی را به وجود می آورد و ناو را غرق می کرد.کامیکازه که در ژاپنی((توفان الهی)) معنی میدهد،ریشه در اعتقادات مذهبی ژاپنی ها،یعنی شینیتو دارد.کشته شدن در راه امپراتور که مقامی خداگونه در ژاپن داشت،از نشانه های میهن پرستی بود.به سربازان،ملوانان وخلبانان جوان ژاپنی از همان ابتدای ورود به ارتش سلطنتی ژاپن آموزش داده می شد که جانشان را در راه امپراتور فدا کنند واین فدا کاری،بزرگترین افتخار یک سرباز ژاپنی محسوب می شد.

امپراتور سالی دو مرتبه به معبد ((یاسوکانی)) می رفت  واز  سربازان جوان سان دیدن می کرد.سربازی که در آن روز مورد تفقد امپراتور قرار می گرفت،یک قدم تا افتخار جاودانه فاصله داشت.مردن در راه پادشاه.

با شدت گرفتن جنگ،روزنامه ها مدام از شجاعت سربازان ژاپنی که در راه امپراتور وکشور خودشان را به قلب دشمن می زنند و کشته می شدند،سخن می راند.اما با وجود موفقیت های اولیه  حمله های کامیکازه و و وارد کردن خسارات زیاد به ناوگان ارتش آمریکا،یک مشکل بزرگ در اجرای این تاکتیک وجود داشت.تعداد خلبانان و هواپیما های نیروی هوایی ژاپن رو به کاهش می رفت و آسمان ژاپن دیگر ایمن نبود.سرگرد سابور ساکائی،یکی از بازماندگان خلبانان کامیکازه و از منتقدان این تاکتیک بود.((کامیکازه یک حمله ی غافلگیرانه بود که از روش های باستانی ما الهام گرفته شده بود.حمله های غافلگیرانه برای بار اول موفقیت آمیز هستند.شاید دو یا سه بار دیگر هم به توان دشمن را با یک روش غافلگیر کرد،اما آیا می توانستیم 10 ماه تمام هر روز دشمن را غافلگیر کنیم؟امپراتور هیروهیتو باید این را تشخیص می داد وفرمان می داد دیگر بس است))

آمریکایی ها در حملات کامیکازه هشت ناوشان را از دست دادند و نزدیک به 30 ناو آمریکایی هم به خاطر صدمات زیاد از صحنه ی جنگ خارج شدند.اما آنچه که سرنوشت نبرد امریکا و ژاپن را رقم زد،حمله ی ددمنشانه  اتمی آمریکا به دو شهر هیروشیما و ناکازاکی بود.ژاپنی ها با وجود تمام غرور و نخوتشان مجبور به تسلیم در برابر آمریکا شدند.

امپراتور هیروهیتو که خلبانان کامیکازه در راه او به نوعی خود کشی کرده بودند،مجبور شد قرار داد تسلیم کشورش را در یک ناو آمریکایی امضا کند واز آن زمان دیگر هیچ کامیکازه ای در آسمان دیده نشد.

منبع:هفته نامه ی چلچراغ (شماره ی 369)

فیلمی از حمله ی کامیکازه های به ناو های آمریکایی
دانلود

سرود ملی آلمان نازی

سرود ملی آلمان نازی


دانلود


پنهان سازی برلین

پنهان سازی برلین


 

یکی از راه هایی که هرمان گورینگ امید وار بود برلین را از بمب افکن های متفقین در امان نگه دارد((نامرئی))ساختن شهر بود،چنان که چارلز ویتینگ در جبهه ی خانگی آلمان می نویسد:

یک ترفند این بود که دور و بر شهر را به صورت جنگل پوشش دهند،تمام چراغ ها را خاموش کنند،وبمبافکن های شب پرواز بریتانیایی یا به طرف سازه های قلابی، که چندین کیلومتر دور تر از شهر احداث شده و نور ضعیفی از آن ها به چشم می خورد،منحرف سازند.هر چند،بزرگان شهر محض احتیاط شروع به ایجاد حفاظ با آجر و کیسه های شن در اطراف موزه ها،نگارخانه ها و یادمان های برلین کردند.گنجینه های قابل حمل- دست آخر شامل نقاشی های به غارت رفته از فرانسه وهلند اشغالی- را در صندوق ها بسته بندی کردند تا در سرداب های زیرزمینی جا داده شوند.برلینی ها،با مشاهده ی این که کارگران بلوار های پهن را با تور های پوششی استتار و روی موانع علائم خاموشی نقاشی می کردند،کم تر می توانستند فشار های ناشی از دلواپسی را از خود دور کنند.

علامت صلیب شکسته

 

علامت صلیب شکسته



صلیب شکسته را هیتلر به عنوان نماد حزب نازی برگزید.چنان که وارن موریس در جمهوری وایمار وآلمان نازی می نویسد،صلیب شکسته - حتی در میان سازمان های سیاسی- نماد تازه ای نبود.

((هیچ کس منشا این علامت را،که نامش سواستیکا در سانسکریت به معنای بخت است، نمی داند.ظاهرا این علامت با پرستش خورشید در روزگاران باستان مرتبط بوده است.اشکالی از آن را می توان در جاهای گوناگونی چون معابد و تندیس های هزارساله هندو و بودایی وحتی دست ساخته های سرخپوستان آمریکا یافت.مسیحیان نخستین از صلیب شکسته به عنوان نماد مسیح،پسر پارسایی،استفاده می کردند.احتمالا هیتلر صلیب شکسته را در علامت مدرسه ی آبی

در لامباخ که در کودکی به آنجا می رفت دیده بود.اُستارا،روزنامه ی ناسیونالیستی و به شد ضد یهودی که هیتلر در وین می خواند،علامت صلیب شکسته را به طرز مشهودی در سر صفحه ی خود داشت.حزب کارگران آلمانی اتریش نیز صلیب شکسته را اخذ کرد.بنابراین،صلیب شکسته علی رغم ارتباطش با ادیان مسیحی و باستانی،در دهه ی 1920 به نماد ناسیونالیسم افراطی و ن‍ژاد پرستی آلمان تبدیل شده بود.))